معنی مواد غذایی
حل جدول
ارزاق
قارچ روی مواد غذایی
کفک
مخترع کنسرو مواد غذایی
فرانسوا آپر
از مواد اصلی غذایی
پروتئین
فارسی به ترکی
gıda maddeleri, yiyecek
فرهنگ عمید
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
خوارشی خوارشیک (صفت) منسوب به غذا خوراکی مواد غذا یی.
مواد
(تک: ماده) از ریشه ی پارسی ماتک ها وادگان (اسم) جمع ماده یا مواد اولی (اولیه) . ماده های اصلی هر چیز مثلا انواع معادن که از آنها آلات و ادوات مختلف سازند. یا مواد ثلاث (ثلثه) . مراد وجوب امکان و امتناع است یا مواد خام. ماده هایی که از راه کشاورزی یا تربیت اغنام و احشام بدست آید.
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
مواد. [م َ وادد] (ع اِ) ج ِ ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مواد به تشدید دال است ولی فارسیان به تخفیف خوانند و آن جمع ماده که به معنی اصل هرچیز است. (از غیاث) (از آنندراج): سرمایه ٔ جلال و مواد تخفیف طوایف عالم. (سندبادنامه ص 76). و رجوع به ماده شود.
- مواد اربعه، چهار ارکان. عناصر اربعه. چهار آخشیج. استقصات. (یادداشت مؤلف).
- مواد اولیه، مواد اولی. ماده های اصلی هرچیز مانند انواع معادن که از آنها آلات و ادوات مختلف سازند. (از یادداشت مؤلف).
- مواد ثلاث یا ثلاثه، (اصطلاح فلسفی) مواد وجوب و امکان و امتناع است. (فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی).
- مواد خام، ماده هایی که از راه کشاورزی یا تربیت اغنام و احشام به دست آید، مانند شیر و پشم و گندم و جو. (از یادداشت مؤلف).
- مواد صلح، شروط و قیود صلح و بندهای آن. (ناظم الاطباء).
- مواد عقود. رجوع به عقود شود.
فرهنگ معین
جمع ماده، (عا.) در فارسی به معنای مواد مخدّر، بندهای لایحه، قانون، قرارداد و مانند آن ها، دروس، درس ها، وسایل، اسباب. [خوانش: (مَ دّ) [ع.] (اِ.)]
معادل ابجد
1772