معنی مواد غذایی

فارسی به ترکی

مواد غذایی‬

gıda maddeleri, yiyecek

فرهنگ عمید

غذایی

مربوط به غذا: برنامهٴ غذایی،
مناسب برای تغذیه، خوراکی: مواد غذایی،


مواد

مادّه
* مواد اولیه: هر نوع مادۀ خامی که برای تهیۀ چیزی به کار می‌رود،

فارسی به عربی

نرسیدن مواد غذایی

سوء التغذیه


ماده غذایی

مواد غذائیه

فرهنگ فارسی هوشیار

غذایی

خوارشی خوارشیک (صفت) منسوب به غذا خوراکی مواد غذا یی.


مواد

(تک: ماده) از ریشه ی پارسی ماتک ها وادگان (اسم) جمع ماده یا مواد اولی (اولیه) . ماده های اصلی هر چیز مثلا انواع معادن که از آنها آلات و ادوات مختلف سازند. یا مواد ثلاث (ثلثه) . مراد وجوب امکان و امتناع است یا مواد خام. ماده هایی که از راه کشاورزی یا تربیت اغنام و احشام بدست آید.

واژه پیشنهادی

از مواد اصلی غذایی

ویتامین

پروتئین-


از مواد غذایی معطر

گلپر، نعناع، ترخون، گل محمدی

لغت نامه دهخدا

مواد

مواد. [م َ وادد] (ع اِ) ج ِ ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مواد به تشدید دال است ولی فارسیان به تخفیف خوانند و آن جمع ماده که به معنی اصل هرچیز است. (از غیاث) (از آنندراج): سرمایه ٔ جلال و مواد تخفیف طوایف عالم. (سندبادنامه ص 76). و رجوع به ماده شود.
- مواد اربعه، چهار ارکان. عناصر اربعه. چهار آخشیج. استقصات. (یادداشت مؤلف).
- مواد اولیه، مواد اولی. ماده های اصلی هرچیز مانند انواع معادن که از آنها آلات و ادوات مختلف سازند. (از یادداشت مؤلف).
- مواد ثلاث یا ثلاثه، (اصطلاح فلسفی) مواد وجوب و امکان و امتناع است. (فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی).
- مواد خام، ماده هایی که از راه کشاورزی یا تربیت اغنام و احشام به دست آید، مانند شیر و پشم و گندم و جو. (از یادداشت مؤلف).
- مواد صلح، شروط و قیود صلح و بندهای آن. (ناظم الاطباء).
- مواد عقود. رجوع به عقود شود.

فرهنگ معین

مواد

جمع ماده، (عا.) در فارسی به معنای مواد مخدّر، بندهای لایحه، قانون، قرارداد و مانند آن ها، دروس، درس ها، وسایل، اسباب. [خوانش: (مَ دّ) [ع.] (اِ.)]

معادل ابجد

مواد غذایی

1772

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری